بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام علیکم پایگاه اطلاع رسانی اردو جهادی دبیرستان شهید هاشمی نژاد4 مشهد با رویکرد تربیتی و برای آمادگی های لازم قبل از اردو ایجاد گردیده است. انشالله که بچه های ما و همه کسانی که در قالب اردو های جهادی به این انقلاب شکوهمند اسلامی خدمت می کنند مورد عنایت پرودگار قرار گیرند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اردو جهادی و آدرس jahadi-hn4.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 4972
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آمار مطالب

کل مطالب : 3
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 41
بازدید سال : 81
بازدید کلی : 4972
دیدار مقام معظم رهبری با مجاهدان

یافتن فرصت و توان خدمتگزاری در اردوی جهادی – جوانی هایی که در خور غبطه خوردن است

متن و فایل صوتی سخنرانی در ادامه مطلب....

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 394
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بزرگان در اردو

اره....راست میگن اردو جهادی کوچیک و بزرگ و پیر و جوان وعالم و فیلسوف و بیسواد نمیشناسه همه برای جهاد فی سبیل الله آماده هستند....

شما هم میتوانید... کمی درنگ و تامل....فقط کمی...کمی...کم..

تعداد بازدید از این مطلب: 383
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عجب گیری کردیم هاااااااا

--گیر افتاده‌ام وسط جهادی! سخت است اینجا؛ خنده هم ندارد آن‌طور که گمان می‌کردم؛ یعنی دارد؛ ولی خستگی امانم نمی‌دهد. تا می‌رسم به کمپ میفتم روی زمین؛ یک پتو می‌پیچم دور خودم و پتوی بغل دستی را هم زیر سرم؛ خوابم می‌رود؛ الحق که جنازه‌ام. خیلی هنر خرج کنم دوش می‌گیرم قبل از خواب. هه! گفتم دوش؛ مرد حسابی یک حمام درست حسابی گیرنمیاورم اینجا…

گیر افتاده‌ام وسط جهادی! علیرضا را فرستاده‌اند یک روستا؛ من را یک جای دیگر. شب‌ها فقط هم را می‌بینیم. من بدبخت دلم خوش بود با رفیق فابم می‌روم سفر… کوفتم شد.

گیر افتاده‌ام وسط جهادی! اصلاً معلوم هست چه می‌کنیم!؟ بابا یک حسابی یک کتابی. منِ قلم به دست تهرانی باید راه بیفتم هلک هلک بیایم این سر مملکت زیر آفتاب ۵۵ درجه ای بشوم کارگرِ بیل به دست کرمانی که چی!؟ اینجا مسئول ندارد؟ فرماندار ندارد؟ بخشدار ندارد؟ اصلاً همین تهران خودمان کلی محروم دارد؛ این‌ها حرف توی کله‌شان نمی‌رود که…

گیر افتاده‌ام وسط جهادی! آدم کارگر ساده هم بگیرد باید غذای درست حسابی بش بدهد! دیشب خواب دیدم یک سیب زمینی بزرگ افتاده دنبالم که بیا من را بخور! شبیه سیب زمینی شدیم عمو جان. این هم از وضع تغذیه‌مان…

خواستم بگویم جان مادرت! اول بفهم و بعد برو جهادی که عاقبتت این نشود. من دیده‌ام که می‌گویم ها. اول مطمئن شو که تصورت از جهادی همان چیزیست که واقعا هست! اول مطمئن شو که بار سفرت را به هوای چه چیزی بسته‌ای  و در پی رفع کدام نیازت عازم می‌شوی. فضای خاص و معنوی جهادی ممکن است برای تو نه معنوی باشد و نه خاص! شنیده‌ام که یک نفر وسط مسجد نشسته بود به شراب خوردن؛ استغفرالله. حالا تو می‌توانی بگویی مسجد خانه خدا نیست؟ نه که نمی‌توانی! حرفم اینجاست که شاید جهادی زورش به تو نرسید؛ از بس که قوی شده‌ای…

تعداد بازدید از این مطلب: 346
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود